در شامگاه یک دوشنبهی خاموش و غمانگیز، 21 آبان ماه، زمانی که تاریکی بهآرامی سایهی خود را بر شهر یاسوج گسترانده بود، فاجعهای رخ داد که لرزه بر جان و روان جامعه افکند. یک پزشک متخصص قلب و عروق درست مقابل خانهاش با ضربات چاقو و شلیک گلوله به کام مرگ فرورفت. گویی نفسهای پایانیاش در شب میپیچید، فریادی بیصدا که جانش را در خود میکشید؛ اما داستان دردناک به همینجا ختم نشد. قاتل با جسارتی بیشرمانه، چاقوی خونآلودش را به نمایش گذاشت، گویی که خشونت و بیرحمی در خونش موج میزد و با بیرحمی تمام این تصویر را به جهانیان نشان داد. او با کلماتی تهدیدآمیز در فضای مجازی اعلام کرد که این تازه آغاز کار است و قربانیان بیشتری درراهاند؛ کسانی که تنها گناهشان این بود که صداقت و دانش آن پزشک بیگناه را تائید کرده بودند. در این تهدیدها، بیپناهی کادر سلامت بیشتر از هر زمان دیگری نمایان شد؛ ترس و هراس در چشمانشان خوانده میشد و سنگینی این تهدیدات در دلشان نشست. در شرایطی که جامعه سلامت و مردم هنوز در بهت و ناباوری از این جنایت نابخشودنی بودند، قاتل، این بار با چهرهای بیاحساس و سرد، پیامی هراسانگیز برای پرستاران فرستاد: شمارا به رگبار میبندم. انگار این تهدید به جانِ آنانی بود که هرروز و هرلحظه، با لبخندی مهربانانه و نگاهی همراه با شفقت، قدم به بیمارستانها میگذارند، بیخبر از اینکه این بار خود، قربانی خشم و خشونت و توهین خواهند بود. کشته شدن این پزشک متخصص تنها پایان زندگی یک انسان نبود؛ بلکه مرگ شفقت و انسانیت را نیز به تصویر کشید، همان شفقتی که جامعه سلامت همواره به آن متعهد است. کادر سلامت که زندگیشان به خدمت و همدلی گرهخورده، اینک با تهدیدهایی مواجه شدهاند که سلامت عمومی و آیندهی نظام بهداشت و درمان را درخطر انداخته است. در این دوران سخت کادر سلامت بهجای تمرکز بر درد بیماران و تسکین آنها باسیلی از خشم و خشونت روبرو میشوند؛ خشم و خشونتی که بیرحمانه بهسوی آنان روانه میشود و بر دستان زحمتکش آنان زخمهای جدیدی برجای میگذارد. پزشکی که هرروز با نیت نجات جانها وارد بیمارستان میشود، اینک باید نهتنها خود را برای درمان بیماران بلکه برای مقابله با خشونتها و تهدیدهایی آماده کند که چون سایهای تیره او را دنبال میکنند. صفهای طولانی و چهرههای خستهی بیماران، تجهیزات ناکافی، فشارهای روحی و روانی و انتظارات بیپایان همراهان بیماران، بهانهای برای خشم و عصبانیت شده است؛ گویی کادر سلامت، خود مسئول تمامی نارساییهای سیستماتیک و کمبودهای موجود است. در این میان، شرایط دشوار اقتصادی و فقرِ نیز به خشم و خشونت دامن میزند. تورم و بیکاری چنان کوهی سنگین بر دوش مردم سایه افکندهاند و امیدهایشان را به خاموشی سوق میدهند. در چنین روزگاری، ناامیدی و خشم همچون آتشی خاموش ناپذیر در دلهای رنجدیده جوانه میزند و خشونتی را به بار میآورد که بهجای پرداختن به ریشههایش مستقیم به سمت کادر سلامت روانه میشود. رسانهها نیز در این میان با بیتوجهی و گاه بیانصافی به این خشونتها دامن میزنند. تصاویری که بدون دقت منتشر میشوند و گزارشهایی از اشتباهات پزشکی، خواه درست یا نادرست، همچون تبرهایی در دستان ناآگاهان، به اعتماد عمومی آسیب میرسانند. مردم با نگاهی تیره و آغشته به سوءظن به کادر سلامت مینگرند و این نگاهها نه از درد، بلکه از گمراهی و بیاطلاعی ناشی میشود. نبود فرآیند شفاف و راهنماهایی که بیماران را از مراحل درمان و علل تأخیرها آگاه کند، تنها به ایجاد کینهها و خشمهای بیشتر دامن میزند. اینک کادر سلامت در چنین فضایی ناچارند بهجای خدمت، طبابت دفاعی را پیش گیرند، گویی که در میدانی پر از مین قدم برمیدارند و از هر قدم واهمه دارند. در این شرایط، پزشکان و پرستاران برای کاهش مسئولیتهای خود و دوری از پیامدهای احتمالی حقوقی و قانونی، تنها به ارائه خدمات حداقلی اکتفا میکنند. این ترس و واهمه نهتنها کیفیت درمان را پایین میآورد، بلکه هزینههای بهداشت و درمان کشور را نیز بهشدت افزایش میدهد؛ اما این ماجرا تنها به این نقطه ختم نمیشود؛ اگر این خشونتها ادامه یابند، بسیاری کادر سلامت ناگزیر خواهند بود میدان خدمت را ترک کنند. ناامیدی و سرخوردگی، بسیاری از آنها را به فکر مهاجرت و خروج از این شرایط تلخ میاندازد و این مهاجرتها نهتنها اتلاف منابع انسانی، بلکه اتلاف سرمایههای مالی و کاهش ظرفیتهای سلامت کشور را به همراه دارد. اگر محیطی امن و فضایی حمایتی برای کادر سلامت فراهم نشود، این بیماران و جامعه خواهند بود که تاوان سنگین آن را میپردازند. برای خاموش کردن این آتش خشم و خشونت، راههای زیادی وجود دارد. بهبود شرایط بیمارستانها، افزایش امکانات و کاهش زمان انتظار بیماران میتواند اولین گام باشد . گام دیگر، ایجاد فضایی مناسب توسط رسانههاست تا با آگاهیرسانی و روایت فداکاریهای کادر سلامت، اعتماد و همدلی مردم را نسبت به آنان افزایش دهند. همچنین، قوانین بازدارنده و محکمی باید وضع شود تا هرگونه تهدید و حمله به کادر سلامت با جدیت و قاطعیت برخورد شود و برای افراد خاطی پیامدهای سنگینی داشته باشد. خشونت علیه کادر سلامت، تهدیدی جدی برای سلامت عمومی و هشداری برای سلامت اجتماعی است. همهی ارکان جامعه از دولت و دستگاه قضایی گرفته تا رسانهها و خود مردم باید در این مسیر همکاری کنند تا موج خشونت متوقف شود و امید و آرامش به دلهای کادر سلامت کشور بازگردد. باشد که روزی فرارسد که این قصهی تلخ تنها خاطرهای دور باشد و کادر سلامتن بتوانند با آسودگی خاطر و لبخندی از سر عشق و امید، به خدمت انسانها بپردازند.