
مفهوم منتج از این کلمه در افواه عام همفکری و همراهی آحاد جامعه برای نیل به هدف یا اهداف خاصی است که مورد خواست و پذیرش همگان باشد. در جوامعی که ضرورت وحدت مطرح و بر آن اصرار میشود خودبهخود وجود موارد تفرق مورد تأیید قرار میگیرد. به عبارت سادهتر وقتی سخن از وحدت به میان است مسلماً اختلافاتی هم در بین است که کنار نهادن آنها به نفع هدفی مهمتر و بزرگتر ضرورت مییابد.
در همه جوامع بشری از ابتدا تاکنون مقوله وحدت بهعنوان یکی از ارکان پیشرفت و توسعه و قدرت مورد نظر بوده و در هر مجتمع انسانی تلاش شده که این مهم مهیا تا بستر لازم برای رشد و بالندگی فراهم گردد. پر واضح است که برقراری وحدت در جوامع یکدست چندان مشکل نیست نهایتاً طرق نیل به هدف است که با درک یکدیگر میتوان مسیر مناسب را یافت اما در جوامعی که از نظر انسانی متنوع و متکثر است طرق رسیدن به وحدت و تداوم آن نیاز به سعهی صدر و تحمل نظر یکدیگر دارد.
ابتداییترین و درعینحال اساسیترین مبنا برای برقراری وحدت در اینگونه جوامع درک اهمیت و ضرورت وحدت است؛ به عبارت سادهتر قدم اول برای ایجاد وحدت اعتقاد و ایمان به آن در میان جامعه و مسئولان اداره کننده آن است. این معرفت زمانی حاصل میشود که همه اجزای جامعه، با فرماندار و فرمانبردار ضمن درک شرایط زمانی و مکانی و خطرات ناشی از تفرق و چنددستگی در مسیر دستیابی به اهداف متعالی رضایتمندانه وحدت را پذیرفته و بر شرایط آن گردن نهند. پذیرش این امر مستلزم تهیه و تدوین برنامه جامع و مشخص کردن راهکارهای اجرایی وحدت در عمل است که باید با نظر همه نخبگان جامعه از همه کمیتها و جناحهای فکری تدوین شود. در این منشور باید بهطور صریح و آشکارا همهی موارد برتریجویی به هر دلیل و به هر بهانه طرد و رد و بر این امر مهم تأکید شود که اداره جامعه و بهرهمندی از امکانات آن، بهطور یکسان برای همگان است و دانایی، لیاقت و شایستگی، ملاک اصلی گزینش مدیران خواهد بود.
مهمترین مرحله نیل به وحدت در چگونگی اجرای منشور مشترک است که ضرورت اصلی آن تداوم همان روح وحدتطلبی واقعی در مجریان است و این مهم زمانی حاصل میشود که مرجع یا مراجعی با اختیارات تام بر روند امور نظارت و هر گونه اقدام خلاف برنامههای تدوینی را مانع و در جهت تصحیح برآید. تمام موارد و مراحل ذکرشده زمانی ضمانت اجرایی خواهد داشت که فضای آزاد بر جامعه حاکم شود تا افراد بتوانند به طریق مقتضی نظریات و آراء خود را اعلام و مسئولان را در جهت هدایت بهتر امور یاری نمایند.
مواردی که به عرض رسید اصول اساسی و اولیهای هستند که میتوان بر مبنای آنها از وحدت سخن گفت و در مسیر اجرا و انجام آن تلاش کرد. پر واضح است که خداوند انسانها را با سلایق و افکار و ایدآلهای متفاوت آفریده و این انسان در بستر تاریخ متکثر و متنوع گشته و با توجه به مبانی انسانی و اعتقادی و شرایط جغرافیایی دارای فرهنگها و باورهای جمعی متفاوت گشته است که مجموعه این عوامل برآیندهایی را شکل دادهاند که شخصیت فردی و اجتماعی او را میسازد. این مجموعههای متنوع و متکثر که بعضاً در چهارچوب مرزهای معین ساکنان یک کشور را شکل میبخشند خودبهخود دارای اهداف مشترکی خواهند بود، اما نیل به این اهداف مستلزم شناسایی خواست و خوانشهای آنان است که باید در چهارچوب برنامه مشترک برای حرکت در بستر تاریخ به آن بها داده شود؛ اما به شهادت تاریخ بسیاری از مدعیان برقراری وحدت موفق به این کار نشدهاند. دلیل اصلی این عدم موفقیت پرهیز مدعیان از اصول انسانی و متین برقراری وحدت و توسل آنان به قدرت بر اساس مؤلفههای مختلف است. برجستهترین نمونه را میتوان در مکتب مارکسیسم لنینیسم دید که رهبران فکری این تفکر بدون توجه به تنوع سلایق در بین انسانها دکترین خود را مبنای حکمرانی قرار داده و با ایجاد حزب واحد و استفاده از مؤلفهی زور در اشکال گوناگون، سعی در یکسانسازی جوامع از نظر فکری و عملی نمودند؛ اما 70 سال بعد از این شکلگیری، این مکتب دقیقاً بر مبنای یکی از تئوریهای آنکه هر چیز ضد خود را در درون خود میپروراند از دل عالیترین مرجع هدایت مارکسیست گورباچوفی ظهور کرد که به نارسایی این عقیده و بیحاصلی تلاشهای صورت گرفته اذعان کرد و فروپاشی این تفکر را جار زد. رهبران پیرو شاخههای حزب بعث در عراق و سوریه که داعیهدار سردمداری و هدایت نژاد عرب بودند برای نیل به هدف خود حتی از دین خدا هم کمک ناروا میگرفتند و در چهارچوب دیکتاتوری بیرحم به سرکوب و منکوب خلایق پرداختند که سرانجام اسیر طوفان خشم ملتها شدند و بهسوی درهی فنای تاریخ ره سپردند. در کشور خودمان رضاشاه که میخواست به اتکای زور حتی در شکل لباس پوشیدن و تکلم مردم هم تغییر ایجاد کند و وحدتی اجباری به مردم تحمیل کند سرانجام سر از جزیره موریس در آورد و به همان مسیری رفت که اسلاف فکریاش رفته بودند.
در شرایط فعلی و در ابتدای هزاره سوم میلادی که به یمن پیشرفتهای شگرفی که در زمینه وسایل ارتباطجمعی فراهم گشته، جهان تا حد یک مجتمع واحد به هم نزدیک و این مجتمع بدون در نظر گرفتن مرزهای قراردادی و تقسیمات جهانی برخوردار از منشورهای جمعی در جهت تأمین حقوق مدنی انسانها چه بهصورت فردی و چه اجتماعی شده و دیگر امکان برقراری سیستمهای سلطهجو به بهانه کثرت عددی یا تفوق اندیشهای نیست و هرگونه تلاش در این زمینه نمیتواند ره بهجایی ببرد و احیاناً اگر حرف و حرکتی روا هم ابراز شود به دلیل عدم اصالت، مورد پذیرش و رضایت نخواهد بود؛ خطرناکتر اینکه اگر خواسته شود به اتکاء زور و دیگر مؤلفههای حاکمیتی وحدتی تصنعی هم ایجاد شود مسلماً دوام نداشته و نتیجهی معکوس خواهد داشت و باعث تعمیق گسستها و دوری قلبها از یکدیگر خواهد شد؛ لذا شایسته است در جوامعی که ضرورت وحدت احساس میشود با پیروی از اصول اساسی برای برقراری وحدت راهکارهای مناسب تعیین و مسیر علامتگذاری شده و در بستر این اقدام روا حرکت بهسوی کمال آغاز گردد.
ماحصل کلام و بر پایه ضربالمثل فارسی که با حلوا حلوا دهن شیرین نمیشود، وحدت واقعی هم نیاز به ساز و کارهای ویژهای دارد که با برتری جویی به هر دلیل و بهانه در تضاد است و تنها زمانی میتواند تحقق واقعی یابد که با درک اهمیت و ضرورت آن راههای تأمین یگانگی در فکر و عمل مشخص و همهی موراد تفرق طرد شوند و به همه طرفها این امکان داده شود که بر اساس شایستگیهای ذاتی و فردی و تعهد به جامعه در هدایت امور نقش داشته باشند.