در منطقه «قرهداغ» و «کلار» از توابع شهر سلیمانیه کردستان عراق نیز چندین خانوار از طایفه زند به آنجا مهاجرت نموده و ساکن هستند و هر ساله جشن کریم خانی بر پا میدارند.
مرگ شاه عباس دوم در سال 1077 هجری قمری، و تسلیم شدن شاه سلطان حسین صفوی در مقابل محمود افغان سقوط سلسله صفویه را در پی داشت در این فاصله خانه پاشا بابان حاکم شهر زور حاکم نشین اردلان (سنه و توابع آن) را به تصرف خود در آورده بود نهایتا ً سلطنت سه سالهی محمود افغان با کشته شدن او که اشرف افغان جانشین وی گردید به پایان رسید و نادر افشار (شاه آینده ایران) به عنوان فرمانده کل قوا به ظاهر از طهماسب دوم فرزند شاه سلطان حسین صفوی حمایت نمود و با کمک متحدان و سران قبایل غرب کشور که بعداً اشاره خواهد شد، افغانها و عثمانیها و خاندان بابان را از ایران بیرون راند و بلافاصله پس از بازپس گیری ولایت غربی در سال 1142 هجری قمری به سنه (سنندج) آمد و پس از مشورت با محمد قلی بیگ وکیل که مورد اعتمادشان بود. سبحان وردی خان (عموی مادری کریم خان زند) از اخلاف سرخاب بیگ فرزند خان احمد خان اردلان را به عنوان حاکم کردستان معرفی و منصوب نمود. نادرافشار پس از حذف رقبای داخلی خود که زمانی او را در پیروزی هایش یاری داده بودند. در سال 1148 ق به عنوان شاه ایران تاجگذاری کرد. مقدمه مذکور را بدان جهت یادآور شدم تا سیر تحولات که در نوشتار بدان اشاره شده است مشخص گردد.
سرزمین و اراضی وسیع غرب کشور از ایام قدیم جایگاه قبایل کرد متعددی بوده که با فرمانروایان ایران بیعت می کردند و با آنان همراه بودند قدرتمندترین این قبایل به گفتهی بدلیسی قبیله سیاه منصور درگروس- چکنی- زنگنه- زند- لک، گوران، روز بهان، پازوکی، کلانی، گلباخی و سایر قبایل غیرتمند دیگری بوده است که ذکر اسامی همهی آنان در این مختصر ممکن نیست. یکی از آن قبایل طایفه «زند» میباشد اعضای طایفه زند به پرورش گوسفند اشتغال داشته و نیمه عشایر بودند و محل سکونت آنان عمدتاً ایلات همدان کرمانشاه و سرزمینهای لک بود. گروهی از آنان نیز از قدیم الایام در ئیلاق منطقه تابستانی و انبار غلات کردستان اردلان زندگی میکردند و بخش اعظم جمعیت آنجا را تشکیل میدادند.
در نیمه نخست قرن دواز دهم هجری بود که نام زندیه یعنی فرمانروایان آینده ایران به سر زبان افتاد؛ در این دوران زند منطقه با قله واقع در منطقه کرمانشاه قبیلهی ثروتمند و مقتدر را تشکیل میداد که در ایالت کرمانشاه در باقله واقع در ناحیه درو فرامان ساکن بودند که از شرق به هرسین از غرب به ماهیدشت و شهر کرمانشاه محدود میشد. اکثر دسته و قبایل کردستان جنوبی به واسطه نسبت خانوادگی یا تبعیت با خاندان اردلان ارتباط داشتند که یکی از این قبایل همان قبیله زند با قله و سایر مناطق بود که توسط مهدی خان و دو برادرش ایناق خان و صادق خان اداره میشد.
هرسه برادر زند از پیروان خاندان اردلان بودند ایناق خان با خواهر آنان بای آغا (بیگم آغا) اردلان وصلت کرد که حاصل آن پادشاه آینده ایران کریم خان زند بود. لذا هنگام اشغال ایالات غربی ایران در سالهای 1136 تا 1142 ق به دست لشکریان عثمانی و گروههای افغان مهدی خان زند بادلاوری خود و سپاهیانش شکست سختی را به اشغالگران وارد آورد و به ز ودی خبر این پیروزی و موفقیت های مکرر زندیه از مرزهای کرمانشاه و همدان به سایر ایالات ایران رسید و نادر افشار که می رفت تا حاکم و پادشاه ایران گردد را نگران کرد بنابراین نادر هنگامی که در سا ل1146 ق فتح بغداد را در دستور کار خود قرار داد هم زمان تصمیم گرفت مهدی خان زند و سایر سرداران اصلی خود را حذف نماید لذا ثروت طایفه زند را تصاحب و تمامی قبیله زند با قله را به خراسان تبعیت نمود ماموریت اسارت خان زند به با باخان چاوش تاشی سپرده شد باباخان موفق شد با حیله و تزویر مهدی خان زند و سردارانش را به اردوگاه خود بکشاند و همانجا هم آنها را به اسارت بگیرد مهدی خان و چهارصد تن از بهترین مردان قبیله از جمله تمامی برادرانش را به جز محمد بیگ که بچه بود با خونسردی تمام به قتل رسانید و اموالشان را تماماً مصادره نمود و بقیه افراد قبیله بلافاصله به دره گز در نزدیکی مرز شمالی ولایت خراسان یعنی همان جایی که نادر متولد و بزرگ شده بود تبعید شدند چنین شد که قبیله زند به طرز چشمگیری ضعیف و فقیر و بی رهبر شد چرا که فرزندان و برادر زادگان مهدی خان از جمله کریم بیگ کریم خان بعدی هنوز صغیر بودند پای به سرزمین تبعید گذاشته و تا پایان سلطنت نادر در آنجا بطور اجبار ماندگار شدند آنان چهارده سال تمام در ده گز خراسان روزگار گذراندند سال های پایانی نادر در استبداد و خون ریزی گذشت در این ایام قبایل کورد خبوشان (قوچان) د رخراسان و از متحدین نادر که قبلا ً به آن دیار تبعید شده بودند از پرداخت خراج امتناع و رزیده و قیام کردند نادر شاه تصمیم گرفت شخصاً سرکوب آنها را فرماندهی کند که شب در اردوگاه خود که در دو فرسنگی قوچان اردو زده بود به دستور بردار زاده اش به قتل رسید با شنیدن خبر قتل نادر طایفه تبعیدی زند در دره گز به سرزمین آبا و اجدادی خود برگشتند و با حضور مجدد در منطقه با سایر قبیله و بستگان که در منطقه حضور داشتند مجدداً خود را سازماندهی نموده و دو پایگاه اصلی قبیله زند یعنی پری و کمازان را در منطقه مجدداً تصرف و خود را قدرتمند نمودند لازم به ذکر است هنگام قتل نادرشاه مسئول اخذ مالیات های غرب کشور میرزا محمد تقی گلستانه عموی نویسنده کتاب مجمل التواریخ در سنه به سر میبرد تا مالیاتهای معوقه سالهای قبل و جریمهای که نادر برای محمد قلی بیگ وکیل در نظر گرفته بود اخذ نماید و چهار تا پنج هزار سوار مزدور افغانی و سیستانی وی را همراهی میکردند تا در صورت عدم پرداخت مالیات به وحشیگری و غارت و قتل عام جمعی بپردازند اما سبحان وردی خان و حکومت اردلان توان پرداخت مالیات را نداشت در این راستا بعد از مدتی خبر مرگ نادر شاه نیز به ایالت اردلان رسید با تایید خبر محمد تقی گلستانه مصلحت را در ترک سنه دید پس به نزد سبحان وردی خان رفت تا انصراف خود را از اخذ مالیات اعلام نماید. اما او برنامهی دیگری در سر داشت میخواست با سپاهیان همراهش به کرمانشاه حمله نموده و ایالت کرمانشاه را تصرف و تصاحب کند سبحان وردی خان نمیخواست این عنصر و فادار به نادر که سالیان سال غرب کشور را در وحشت فرو برده بود از چنگ وی بگریزد با توجه به اینکه مطمئن شده بود که او میخواهد از جاده رمشت و سنقر به کرمانشاه برود پس مخفیانه نامه ای به سران زند فرستاد و ازآنان خواست تا او و سپاهیانش را به سزای اعمالشان برسانند قبیله زند با سرپرستی و فرماندهی آدینه خان و احمد خان به سپاهیان محمد تقی گلستانه یورش برده و آنها را تارو مار و فراری دادند و انتقام چپاول و وحشیگرهای او و همراهانش را که در حق مردم انجام داده بودند گرفتند.
محمد تقی گلستانه به زحمت توانست از چنگ آنان بگریزد مدتی بعد سبحان وردی خان توسط حسن علی خان اول برادرزاده اش خلع، و خود حاکم کردستان گردید. سبحان وردی خان به همدان رفت و پس از مرگش بنا به وصیت او جسد وی در آرامگاه مشهور قدیس یارسانی شیدای نازار واقع در کوه شیدا منطقه لیلاخ دفن گردید.
در این ایام مهر علی خان تکلو که به حکومت همدان منصوب شده بود برخلاف پدرش که روابط نزدیک و دوستانه ای با خوانین زند داشت از سردشمنی با آنها در آمد و پس از جنگی سخت با طایفه زند و شکست ازآنان دست به دامان حسن علی خان حاکم اردلان برای جنگ با کریم خان زند شد متاسفانه حاکم اردلان در سال 1162 ق به جای حمایت و پشتیبانی از طایفه زند و کریم خان که پسر عمه ی او بودند و با او روابط فامیلی نزدیک داشتند و متحد هم بودند و به جای قدردانی از طایفه زند که به کمک سبحان وردی خان آمده. و دشمن او را فراری داده بودند با خان زند اعلام جنگ نمود و با سپاهی بزرگ و همراهی مهرعلی خان تکلو در اطراف ملایر به جنگ کریم خان آمد در این جنگ سخت علی رغم رشادتهای فراوان خود و سپاهیانش و حضور مادرش که شجاعانه دفاع نمودند کریم خان زند شکست خورد و تعدادی از افسران نزدیک و فامیل او نیز کشته و مجروح شدند و چهار صد خانوار زند به دستور حسن علی خان برای همیشه به منطقه لیلاخ استان کردستان که هم اکنون محل سکونت آنان می باشدکوچ داده شدندلازم به یاد آوری است منظور از خانوار پدر و فرزندان و یا مجموعه ی برادران و برادرزاده ها یک خانوار منظور شده است و گرنه تعداد از چهارصد خانوار بیشتر است آنان کوچ نشینی را رها کرده و یک جانشین شدند و به زراعت و دامپروری مشغول شدند پس از این شکست خان زند در فکر بازسازی نیروهای رزمی و جنگی خود برآمده و از نظر نظامی فردی لایق و قدرتمند شده بود اگر چه در این دوران پس از مرگ نادر شاه مدعیان حکومت بر ایران نیز فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشتند چنین شد که سه شخصیت مدعی تاج و تخت گردیدند یک کرد یک لرویک افغانی اولی یعنی کریم خان زند پس از دو درگیری بین زندیه و حسن علی خان اول اردلان با اتحاد قبایل محلی بر بخش عمده مناطق شرق کرمانشاه حکمرانی نمود، دومی علی مردان خان از بزرگان نامی بختیاری و سومی آزاد خان افغان حاکم آذربایجان بود آنان در سال 1163 ق در بین خود به توافقی دست یافتند که فرماندهی کل قوا به کریم خان زند رسید و علی مردان خان عنوان وکیل الدوله (نایب السلطنة) را کسب کرد و ابوالفتح خان بیگلر بیگی (حاکم) شهر اصفهان را که در این دوران به پایتخت ایران تبدیل شده بود بدست آورد. در تابستان همان سال یعنی سال 1163 ق کریم خان زند در چهار چوب وظایفش به سوی همدان و کردستان حرکت کرد تا هدف اولیه اش یعنی تسلیم شدن حسن علی خان اردلان و مهر علی خان تکلو دو رقیب قدیمیش را تحقق بخشد خان زند از حمایت ابراهیم بیگ وکیل برخوردار بود لازم به ذکر است خاندان وکیل با بزرگان زند روابط حسنه ونزدیکی داشتهاند.
بنابراین سپاه کریمخان در منطقه بیلهوار (منطقه کامیاران) اردو زد و حسن علی خان که قدرت مقابله را نداشت از مردم خواست شهر سنه را ترک کنند و به منطقه اورامان بروند و به کریم خان زند وصلت خانوادگی مجدد را توسط هیاتی که برای وساطت فرستاده بود پیشنهاد نمود؛ کریم خان در پاسخ اظهار داشت پیوندهای خانوادگی و دوستی هم اکنون نیز بین دو خانواده وجود دارد ما با هم متحد بودیم و تو آن را نادیده گرفتی با دشمن من متحد شدی و به جنگ من آمدی مگر والی فراموش کردهاند که سبحان وردی خان عموی مادریم بود و میباشد لذا نیازی به پیوند جدید نیست چنانچه حسن علی راست میگفت باید هنگام اختلاف با محمد علی خان تکلو حاکم وقت همدان از من حمایت میکردند نه از دشمن من کریم خان به سنه (سنندج) وارد شد و پس از تعقیب حاکم اردلان هنگام خروج از شهر به عنوان انتقام به سپاهیان دستوردارد در شهر آتش سوزی راه بیندازند و بعد به اصفهان برگشت.
کریم خان زند در سفرش به کردستان و سنندج با سادات باینچوب و منطقه دیداری نموده و به گرمی از آنان استقبال مینماید و طی حکمی دستور میدهد سادات باینچوب از حمایت من برخوردارند و از کلیه باج و خراج سالیانه معاف میگردند. آن حکم ظاهراً در حال حاضر در موزه سنندج وجود دارد. نهایتاً کریم خان زند با درایت و شجاعت و لیاقتی که داشت حکم ران سرزمین ایران شد و تاریخ او را پادشاهی عادل و با سخاوت که در مردانگی جوانمردی- مروت، ایثار و گذشت، مردم داری و عدالت کم نظیر بوده است می شناسد در دوران حکومت او توسعه و آبادانی، اقتصاد و زراعت پیشه وری در سرتا سر ایران گسترش و رونق یافت و تاریخ نگاران و مردم ایران همیشه او را به نیکی یاد کرده و میکنند در زمان او بود که زبان فارسی مجدداً زبان رسمی دربار ایران گردید این زبان در دوره صفویه زبان دربار نبود بعد از مرگ کریم خان زند والیان کردستان به جای اتحاد با جانشینان خان زند با رقیبان آنها یعنی خاندان قاجار دست دوستی و اتحاد دادند لذا همین خاندان قاجارباعث سقوط و نابودی حاکمان اردلان در کردستان شدند که شرح موضوع احتیاج به بررسی جداگانهای دارد.
خاندان اردلانی که خود تا مرحلهی نزدیک شدن به حکم رانی در ایران نزدیک شده بودند، آن را دو دستی تقدیم آقا محمد خان قاجار نمودند علی ایحال در سال 1162 ق یعنی کوچ اجباری قبیله زندیه به منطقه لیلاخ، آنان در روستاهای باغچه مریم - چرخه بیان- آلیپینگ - خضرلک -کوله بیان - ناوگران - حقه - سراب سرخه (سراب سوره)- ماچکه علیا- ماچکه سفلی سکنی گزیدند و با پشتکار و جدیت و تلاش و هماهنگی ما بین خودشان بر مشکلات فائق آمدند پس از استقرار در محل، آنان تا پایان درگذشت کریم خان زند پادشاه ایران و شروع حکومت خاندان قاجار از پرداخت باج و خراج معاف بودند.
پس از استقرار در روستاهای محل سکونت طبق رسم و سنت گذشته خود در هر آبادی سه نفر را به عنوان معتمد و ریش سفید انتخاب مینمودند و آنان بودند که حد فاصل روستاهای همدیگر را براساس میزان جمعیت هر روستا انتخاب و مشخص میکردند و هرساله با عناوین مختلف و در مراسمات و اعیاد معتمدین و ریش سفیدان هر روستا در یکی از روستاها جمع میشدند و به شور ومشورت می پرداختند و از بین خود سه نفر را به عنوان شورای مشورتی طایفه انتخاب می کردند. شورای مشورتی مسئولیت هماهنگی را در بین طایفه بعهده داشته است.
همان طور که اشاره شد تاپایان حکومت زندیه اینان از هرگونه پرداخت باج و خراجی معاف بودهاند اما پس از سقوط حکومت خاندان زند و به قدرت رسیدن خاندان قاجار فشار بر خانوادههای زندی در روستاهای مورد اشاره افزایش یافت و آنان را مجبور به پرداخت باج و خراج نمودند و با توجه به وجود املاک متعلق به خانوادههای وزیری در منطقه و نفوذ آنان در دربار حاکمان اردلان روستاهای مزبور جزء ملک و املاک خانواده های وزیری قرار گرفت و اعتراضات مکرر آنان به دربار والیهای اردلان منتج به نتیجه نشد بلکه حاکمان وقت هنگام حضور معتمدین محل و یا شورای ریش سفیدان طایفه در دربار اردلان به جای دلجویی و رفع مشکل و لغو برداشتن سهم مالکانه، آنان را تحت فشار قرار داده و تهدید مینمودند و حضور مامورین مستقر قاجار در منطقه به این فشارها تاثیر مضاعف داشت و این وضع تا پایان حکومت قاجار ادامه یافت وحتی تا اواخر حکومت قاجار ساکنین روستاهای مورد اشاره حق سکونت در روستاهای دیگری را نداشته اند در اواخر دوره قاجار بود که تعدادی از خانوادهها در روستاهای منطقه سکونت گزیدهاند مانند خانواده زندی در روستای «تلوار». خانوادهی زندی در روستای «کاریزه» اطراف دیواندره خانواده زندی در روستای دولت آباد که این خانواده در هنگام صدور شناسنامه به سعیدی تغییر فامیل یافتهاند. در روستاهای حصار- اسله مرز - شیخ وجیم- کمدره- تازه آباد کانی گلزار- صلوات آباد- گنداب- قوچم - جوریلان - دول وندی- دهگلان- شهر سنندج- کیله چرمو- حسین آباد - قلعه پولاد- قل قله- آق بلاغ- باینچقلو- سراب باینچقلو- باقلاوا- تازه آباد قرهگل خانواده های زندی سکونت دارند و در شهرستانهای قروه و بیجار خانوادههای زیادی به نام خانوادگی زند و زندیه و زندیان وجود دارند که زندی هستند در منطقه مریوان و پایگلان نیز چند خانوار از این طایفه که تغییر فامیل یافتهاند نیز وجود دارد.
در منطقه «قرهداغ» و «کلار» از توابع شهر سلیمانیه کردستان عراق نیز چندین خانوار از طایفه زند به آنجا مهاجرت نموده و ساکن هستند و هر ساله جشن کریم خانی بر پا میدارند. تعدادی از خانوادههایی مانند- شیر محمدی- نوری- رحیمی- سعیدی- احمدی- رشیدی- حمیدی- ویسی- برخورداری و... که در منطقه ساکن هستند و یا ساکن بودهاند با خانوادههای زندی منطقه از یک طایفه بوده و هستند که هنگام صدور شناسنامه در دوره پهلوی اول با نام یکی از اجداد خود شناسنامه دریافت داشتهاند؛ مانند پدر بزرگ رحیمیهای ساکن روستای تلوار که به نام پدر بزرگشان رحیم فامیل «رحیمی» انتخاب نمودهاند. اما این تغییر فامیلی کوچکترین تاثیری در ارتباطات خانوادگی و فامیلی آنان نداشته و ندارد و در همه جا خود را زند میدانند و معرفی میکنند.
مردمان منطقه با هم روابط صمیمی و خانوادگی بسیار خوبی دارند و در کلیه مراسمات مرسوم در منطقه به دیدار همدیگر میروند و روابط فامیلی و طایفهای خود را تاکنون حفظ کردهاند و به رسومات خود پایبندند؛ به خصوص اهالی و مردمان خونگرم روستاهای «ماچکه» علیا و سفلی بسیار با هم نزدیک و صمیمی هستند و همیشه در کنار هم در مراسمها حضور دارند. چه آنهایی که هم اکنون در شهر سنندج سکونت دارند و چه آنهایی که در روستا ساکن هستند. لازم به یادآوری است خانوادههای زندی با سادات محل و منطقه روابط نزدیک و حسنهای داشته و متقابلا ً برای همدیگر احترام خاصی قائل هستند و سادات را یاور و دوست خود میدانند و سادات منطقه هم آنان را دوست خود پنداشته و میدانند.
ذکر نکتهای را ضروری است بیان دارم با توجه به توضیحات قبلی در مورد شورای معتمدین خانوادههای زندی منطقه یکی از معتمدین طایفه بنام کریم خان رستم شاکرم که در شجاعت و لیافت و سخاوت و گذشت مشهور و در تیر اندازی و سوار کاری کم نظیر بوده است. در اعتراض به دریافت خراج و باج مالکانه از مردم همراه تعدادی از ریش سفیدان به حاکم وقت کردستان بنام شریف الدوله شکایت می برد. و اظهار میدارد شما که آمده اید تا قانون و عدالت اجرا گردد از شما در خواست داریم مجدداً دستور دهید و حکمی صادر فرمایید طایفه ما از پرداخت خراج مالکانه مجدداً معاف گردند. شریف الدوله به جای پیگیری خواستهی مربوطه و دلجویی از آنان به کریم خان رستم شاکرم میگوید شرطی دارم و آن این است پول و تفنگ و اسلحه و سرباز و نفرات در اختیارت میگذارم به جنگ طایفه «مندُمی» رفته و سران آنان را دستگیر و یا بکشید و آنها را سرکوب نمایید بعداً خواسته ی شما را انجام میدهم. ایشان پس از لحظهای سکوت و نگاه در چشمان همراهانش در جواب میگوید حاکم عادل با خون دیگران حکومتش پایدار نمیماند بلکه با درایت و سخاوت و عدالت و دلجویی از دیگران بر قلبها حکومت میراند؛ ما این را از نیاکانمان یاد گرفته و به ارث بردهایم و به شما هم توصیه میکنیم آن را انجام دهید اما شریفالدوله سنگدل باز هم پیشنهاد قبلیش را تکرار مینماید نهایتاً آنان از ارک حکومتی خارج و به منطقه بر میگردند و موضوع را برای سایر معتمدین محل بازگو میکنند و مورد استقبال قرار می گیرند اگر چه شریف الدوله سنگدل و مشهور به قصاب بعداً با حیله و نیرنگ و تزویر سران غیرتمند عشایرمندمی را به شهادت میرساند کریم، رستم شاکرم مشهور به کریم خان با توجه به اینکه فرزندی نداشته اند تا آخر عمر با حرمت هم چون مهمانی بزرگ در میان اهالی روستاهای محل با عزت و احترام مورد پذیرایی و تکریم قرار گرفته است و اور ا گرامی داشته اند و مدتی نیز در منزل جد و پدربزرگ اینجانب با احترام از او پذیرایی شده است.
در خاتمه اگر چه ادغان دارم این نوشتار خالی از ایراد و اشکال نیست موضوع را شروعی برای بررسی بیشتر و اظهار نظر صاحب نظران بزرگوار در این خصوص می دانم. معهذا از خانواده های معزز و محترم اردلان خانواده شرافتمند وکیل خانواده بزرگوار وزیریها و مردوخ سادات گرانقدر بزرگواران خانواده زندی و یکایک عزیز انی که اسناد و مدارکی در خصوص طایفه زندو یا زندی منطقه لیلاخ در اختیار دارند عنایت و مساعدت نموده تصویر آن را در اختیار اینجانب قرار داده و یا اینکه نسبت به انتشار آن اقدام نمایند تا ان اشاالله در آینده در کتابی انتشار و در اختیار علاقمندان قرار گیرد پیشاپیش از تمامی کسانی که ما را یاری و همراهی می نمایند تشکر و سپاس و قدر دانی می نمایم چنانچه خدای متعال توفیق و مجالی عنایت فرماید در آینده در مورد بزرگان و معتمدین و زنان و مردان روستاهای مورد نظر یعنی از تواضع و فروتنی، سخاوت، مهمان نوازی، از خود گذشتگی، وفای به عهد، مردمداری، دین باوری و شایستگیهای آنان نوشتاری تقدیم خواهد شد گزارشی از مردمانی خوش قلب و فروتن و مهربان
1. منبع استفاده:
اردلان، شیرین، “خاندان کرد اردلان در تلاقی امپراطورهای ایران و عثمانی”. تهران: نشر ایران. 1387
طهرانی، محبوبه، “کریم خان زند تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در دروة زندیه”. چاپ چهارم. تهران: کتاب پارسه، 1392
2- یادداشت برداری از سخنان بزرگان قدیمی منطقه
توضیح:
تعداد زیادی از طایفه زند در مناطق شیراز -کرمان- قم - شهر ری - تهران - قزوین- همدان- مهاباد- ملایر - کرمانشاه و سایر استانها سکونت دارند.
* دبیر بازنشسته - فعال اجتماعی و عضو سابق شورای اسلامی شهر سنندج
آدرس کوتاه خبر: