تنها فتانه نیست؛ اکنون نیز مردگان هنرمند زیادی داریم که به قول پزشکان علائم حیات ظاهری دارند اما علائم زندگی، نه! قبول کنیم ما مرده پرستیم.

خبر مرگ بانو فتانه ولیدی دیروز در شرایطی در جامعه پیچید که این بانوی هنرمند هنوز در قید حیات است.
اما چند نکته محض یادآوری در باره این هنرمند گرانمایه و خبر ساختگی مرگش:
۱. گردانندگان شبکههای اطلاعرسانی و کانالهای خبری نباید برای جذب مخاطب هر خبری را قبل از راستیآزمایی منتشر کنند که هم، بازی با احساسات افکار عمومی است و هم زمینه بی اعتباری خود را رقم میزنند.
بر کانالهای بینام و نشان حرجی نیست چرا که در جعل خبر و اهانت و نفرتپراکنی ید طولایی دارند ولی متاسفانه این خبر را افرادی بدون اتکا به منبع موثق بازنشر دادند که مهر صدق امانت و حسن عمل بر پیشانی رسانههایشان ثبت شده است.
۲. بانو فتانه ولیدی تا زمانی که مهر پدری بر وجودش میتابید زندگی آرامی داشت اما با مرگ کاک شریف آرامش خانه دستخوش تلاطم شد و با آن وضع جسمانی، زندگی برایش امکان پذیر نبود لذا به پیشنهاد افرادی نیکوکار و رضایت اعضای خانواده به یک مرکز خصوصی نگهداری سالمندان در سنندج معرفی شد و اینک ۷ سال است که در این مرکز با احترام و دقت ویژه تحت مرافبت است که جا دارد از سرپرست، پرستاران و کارکنان این مرکز قدردانی شود.
۳. چندی پیش به بهانه درگذشت هنرمندی از دیارمان، یکی از مسئولان تماس گرفت و اسرار داشت در قطعه هنرمندان دفن شود. در حالیکه تدفین اموات در این قطعه تابع
معیارها و دستورالعملهایی است و در نهایت هیئت امنا تصمیم میگیرند.

اینجا روی سخن حقیر با متولیان و مسئولان دستگاههای فرهنگی و هنری است؛ قطعا وظیفه شما بیشتر از مردم و انجمنهاست. موضوع بیمه و معیشت هنرمندان و تهیه ابزار کار برای آنها خود داستانی طولانی است و بیان جزئیاتش در اینجا نمیگنجد.
قطعه هنرمندان خود موزهای است که باید با کمک همگان مدیریت شود.
آرامگاهی از مشاهیر مشهور جهان ازجمله یلمازگونای، احمدکایا و صادق هدایت بە نام پرلاشز در پاریس هست که سالانه میلیون ها بازدید کننده دارد.
۳. مرگ حق است و همه ما روزی میمیریم اما زندگی و مرگ هنرمندان ما حکایت تلخی است که زبان و قلم از نوشتن و بیان آن عاجز است.
دیروز عصر دهها نفر از شهرهای دور و نزدیک تماس گرفتند. پیام دادند و از مجلس ختم و مراسم تدفین بانو فتانه میپرسیدند! سوال من از این عزیزان این است؛ چرا بعد از مردن سراغ هنرمندان را میگیرید؟ بانو فتانه سالهاست که مرده است و کسی سراغش را نمیگیرد!
کاش افرادی که با نگرانی خبر مرگ بانو فتانه را دنبال میکردند پیشتر با همین دلنگرانی سری به وی می زدند و از روز و حالش می پرسیدند.
به زندگی چهرههای ماندگار و بزرگ نگاه کنید؛ عبدالله قادرزاده (قاله مره)، حسن زیرک، ماموستا هژار، محمد اوراز و...؛ زندگیشان همه توام با رنج و عذاب بود. اگر خاطراتشان را مرور کنید زار زار به گریه می افتید. "نهمر"های امروز ما مردگان زنده عصر خود بودند اما حالا پیشانی و نشان فرهنگاند!
آری، تنها فتانه نیست؛ اکنون نیز مردگان هنرمند زیادی داریم که به قول پزشکان علائم حیات ظاهری دارند اما علائم زندگی، نه! قبول کنیم ما مرده پرستیم.
آن هنرمند شهیر، در همه حال شهیر است، چه بمیرد چه بماند اما شخصیت و اعتبار آحاد جامعه تابع تغییراتی است که روزانه از آنها سر میزند. با رفتار و عمل ثابت کنیم که دوستدار هنر و دلسوز واقعی هنرمندان هستیم.
یحیی صمدی، روزنامە نگار، فعال فرهنگی و مدیر انجمن تجلیل از هنرمندان کردستان
دسته بندی: کوردی
آدرس کوتاه خبر: